English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6472 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
turn the clock back <idiom> U زمان را به عقب برگرداندن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presents U زمان حاضر زمان حال
presenting U زمان حاضر زمان حال
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
seek time U زمان جستجو زمان طلب
present U زمان حاضر زمان حال
presented U زمان حاضر زمان حال
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
turnover U برگرداندن
replayed U برگرداندن
upsetting U برگرداندن
reversion U برگرداندن
retorts U برگرداندن
transact U برگرداندن
replaying U برگرداندن
replay U برگرداندن
send back U برگرداندن
to send back U برگرداندن
rootle U برگرداندن
to bring back U برگرداندن
to put a bout U برگرداندن
retroject U برگرداندن
to turn off U برگرداندن
renvoi U برگرداندن
convert U برگرداندن
redeploy [staff] U برگرداندن
retort U برگرداندن
reflect U برگرداندن
replays U برگرداندن
regurgitated U برگرداندن
blenches U برگرداندن
regurgitating U برگرداندن
avert U برگرداندن
averted U برگرداندن
averting U برگرداندن
averts U برگرداندن
dishonored U برگرداندن چک
dishonoring U برگرداندن چک
dishonors U برگرداندن چک
dishonour U برگرداندن چک
dishonoured U برگرداندن چک
dishonouring U برگرداندن چک
dishonours U برگرداندن چک
blench U برگرداندن
blenched U برگرداندن
blenching U برگرداندن
regurgitate U برگرداندن
regurgitates U برگرداندن
translated U برگرداندن
reflecting U برگرداندن
translate U برگرداندن
upsets U برگرداندن
upset U برگرداندن
bring back U برگرداندن
translates U برگرداندن
reset U برگرداندن
diverging U برگرداندن
translating U برگرداندن
evert U برگرداندن
reflects U برگرداندن
decodes U برگرداندن رمز
returned U مراجعت برگرداندن
returning U مراجعت برگرداندن
spade U بابیل برگرداندن
spades U بابیل برگرداندن
curl of the lip U برگرداندن یا اویختن لب
return U مراجعت برگرداندن
decode U برگرداندن رمز
re echo U دوباره برگرداندن
to put a bout a horse U سر اسب را برگرداندن
returns U مراجعت برگرداندن
make up <idiom> U بازیافتن ،برگرداندن
to pay back U برگرداندن افزودن
decoded U برگرداندن رمز
evokes U فراخواندن برگرداندن
evoke U فراخواندن برگرداندن
replicate U برگرداندن تازدن
evoking U فراخواندن برگرداندن
evocate U فراخواندن برگرداندن
replicated U برگرداندن تازدن
replicates U برگرداندن تازدن
replicating U برگرداندن تازدن
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
converts U برگرداندن وارونه کردن
converting U برگرداندن وارونه کردن
converted U برگرداندن وارونه کردن
suspension of vouchers U برگرداندن اسناد هزینه
vomits U استفراغ کردن برگرداندن
supinate U بخارج برگرداندن دست
reversing U برگرداندن پشت و رو کردن
reverses U برگرداندن پشت و رو کردن
reversed U برگرداندن پشت و رو کردن
reverse U برگرداندن پشت و رو کردن
vomited U استفراغ کردن برگرداندن
repatriations U برگشتن یا برگرداندن به میهن
handtwist retrieve U طرز برگرداندن نخ ماهیگیری
to refuse somebody entry [admission] U کسی را در مرز برگرداندن
rehabilitates U بحال نخست برگرداندن
rehabilitated U بحال نخست برگرداندن
repatriation U برگشتن یا برگرداندن به میهن
rehabilitate U بحال نخست برگرداندن
turns U تاه زدن برگرداندن
turn U تاه زدن برگرداندن
vomit U استفراغ کردن برگرداندن
convert U برگرداندن وارونه کردن
turn over U وارونه کردن برگرداندن
restored U برگرداندن به وضعیت جدید
to tutn end for end U وارونه کردن برگرداندن
to turn over U محول کردن برگرداندن
restitute U بحال اول برگرداندن
repatriate U بمیهن خود برگرداندن
repatriated U بمیهن خود برگرداندن
repatriates U بمیهن خود برگرداندن
repatriating U بمیهن خود برگرداندن
beads U برگرداندن لبههای ورق
bead U برگرداندن لبههای ورق
restored U بحال اول برگرداندن
intervert U سوی دیگر برگرداندن
restores U بحال اول برگرداندن
rehabilitating U بحال نخست برگرداندن
restores U برگرداندن به وضعیت جدید
restoring U بحال اول برگرداندن
restoring U برگرداندن به وضعیت جدید
restore U بحال اول برگرداندن
restore U برگرداندن به وضعیت جدید
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
coverings U اماده برای برگرداندن توپ
covers U اماده برای برگرداندن توپ
reversion U برگرداندن شیب معکوس دادن
cover U اماده برای برگرداندن توپ
reset U برگرداندن یک وسیله به حالت اولیه
remand U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remanded U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remanding U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
eversion U برگرداندن پلک چشم وغیره
recovering U برگرداندن چیزی که گم شده بود
resets U برگرداندن یک وسیله به حالت اولیه
remands U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
intervert U بخود اختصاص دادن برگرداندن
recovers U برگرداندن چیزی که گم شده بود
counter U برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
countered U برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
retaliating U عین چیزی را بکسی برگرداندن
retaliates U عین چیزی را بکسی برگرداندن
countering U برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
recover U برگرداندن چیزی که گم شده بود
turn in U بداخل پیچاندن برگرداندن به انبار
retaliate U عین چیزی را بکسی برگرداندن
retaliated U عین چیزی را بکسی برگرداندن
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
to send home U به خانه [از جایی که آمده اند] برگرداندن
backspace tape U فرایند برگرداندن نوارمغناطیسی به ابتدای رکوردقبلی
recovery U برگرداندن فرایند یا برنامه پس ازوقوع خطاوتصحیح ان
supination U چرخاندن کف دست به سمت بالا برگرداندن پا
recoveries U برگرداندن فرایند یا برنامه پس ازوقوع خطاوتصحیح ان
recuperation U عمل برگرداندن لوله بجای خود
to invert a fraction U برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن
to translate something [from/into a language] U برگرداندن [نوشتنی] چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
rewound U برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
echoed U برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
maximise U برگرداندن نشانه برنامه به پنجره اصلی نمایش آن
repristinate U بصورت اصلی برگرداندن دوباره بکر کردن
echoing U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echo U برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
to turn down U وارونه یاپشت رو گذاشتن تاه زدن برگرداندن
echoing U برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
rewind U برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
echoes U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
rewinding U برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
echo U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
rewinds U برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
echoed U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoes U برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
backtab U برگرداندن نشانه گر به یک واحد عقب تر از موقعیت موجود
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
irredentist U طرفدار برگرداندن همه جاهایی که ایتالیایی حرف میزنند به ایتالیا
Recent search history Forum search
1time is prceious it has great
3service times
3service times
3service times
2Once it's downloaded, please run the Kaspersky Malware Scanner software. This might take a moment and involve a few steps.
2In the Introduction to this book the speed of modern computers was cited as countering the need for some of the early work that was done to make best use of the woefully slow and memory-deficient comp
1شما چه زمان به مکتب میرید.
1شما چه زمان به مکتب میرید.
0عشق تنها چیزی هست که اگر واقعی شو بدست بیاری
1 صرفه جویی در زمان
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com